|
کد مطلب: 77624
«عمار» رسانهاي براي انعکاس اکثريت خاموش
تاریخ انتشار : 1393/01/01 نمایش : 791
به گزارش سلام لردگان به نقل از شبکه اطلاع رساني دانا آمده است: طبق آمارهاي موجود، تنها يک درصد از مردم ايران مخاطب سينماي ايران هستند. يعني پرفروش ترين فيلم ها، مثلا آثاري که چند ميليارد تومان فروخته اند، کمي بيش از يک درصد از کل جمعيت را به خود جذب کرده اند. اين اتفاق معنايي جز بحران مخاطب در سينماي امروز کشورمان ندارد. البته اين مردم نيستند که از سينما فاصله گرفته اند، بلکه اين سينماي ما است که طي ?? سال اخير با مردم و مخاطب هاي واقعي خودش قهر کرده است. برخي معتقدند و به درستي هم معتقدند که سينماي ما از ساير حوزه ها و به ويژه از عرصه هاي اقتصاد و جامعه و فرهنگ تأثير مي پذيرد. مثلا در اعتراض به «غيرمردمي» بودن سينماي غالب مي گويند، مگر اقتصاد ما مردمي است که سينما بخواهد مردمي باشد؟! البته اين سخن، به نوعي درست است، اما سوال مهم اين است که چرا سينماي ما -منظور اکثريت فيلم ها- به جاي نقد کژتابي هاي اقتصادي و تخريب بي عدالتي، توجيه گر وضع موجود در اقتصاد است؟! تلخ است، اما واقعيت دارد؛ غالب فيلم هايي که طي ?? سال اخير در سينماي ما ساخته شده و به نمايش درآمدند -يا به نمايش درنيامدند- به جاي حمله به قرارگاه هاي بي عدالتي، به مردم و سنت ها و فرهنگ خودي هجوم بردند! حتي برخي از فيلم ها به طور رسمي و آشکار، رويکردي نژادپرستانه داشته و تصويري متوحش و بي رحم از مردم کشورمان نمايش دادند. يا اينکه انسانيت را فقط در قشر مرفه و آدم هاي غربگرا محدود کردند و مدعي شدند که هر کس برده غرب و سرمايه داري نباشد، اصلا آدم نيست! بله، اين دقيقا تصويري است که هر سال در تعداد زيادي از فيلم ها ديده مي شود. اتفاقا خيلي از اين نوع فيلم ها، در جشنواره فيلم فجر هم برنده سيمرغ مي شوند. در جشنواره آتي فيلم فجر هم حتما با حجم زيادي از اين مدل فيلم ها روبه رو خواهيم بود.
با ديدن اين واقعيات مي توان به اهميت جشنواره فيلم «عمار» بيشتر پي برد. درواقع، جشنواره عمار بيش و پيش از آنکه يک فستيوال باشد، يک واکنش به جو حاکم بر سينماست. اعتراضي است به سکوت سينما به بي عدالتي. قيامي است سينمايي عليه فيلم هايي که مروج نگاه نژادپرستانه به بخشي از جامعه ما هستند. يک «نه» بلند است به سينمايي که «ايران» را ناديده مي گيرد. فريادي است بر سر سينمايي که مردم را از قاب خود مميزي مي کند. پرسشي است از سينمايي که افتخارات يک ملت را زير پا مي گذارد. حماسه اي است در برابر سينماي حماسه کش! «عمار» عصياني است در مقابل سينماي سترون و راکد و خنثي که بزرگ ترين افتخارش دهن کجي به سنت ها و ارزش هاي ملي است؛ انقلابي است در برابر سينمايي که مقابل بدي ها تعظيم مي کند تا جايزه بگيرد!
همزماني برگزاري جشنواره عمار با سالگرد قيام «?دي» پرمعناست. قيام ?/??/?? «نه» بزرگ مردم به تفرعن و تکبر و تحصن بردگان زرو زور و تزوير عليه ملت بود. جشنواره عمار هم در پي چنين سينمايي است. در جريان وقايع سال ?? هم که اغلب قريب به اتفاق رسانههاي داخلي و خارجي –دوست و دشمن- چشم به مرکز دوخته و مطالبات بخشي از نخبگان و قلهنشينان پايتخت را به عنوان اصل و محور کشمکشهاي سياسي و اجتماعي بازتاب ميدادند، «عمار» رسانهاي شد براي انعکاس اکثريت خاموش و پيراموننشين.
قبلا در يادداشتي درباره برگزاري دوره جشنواره عمار نوشته بودم که تصوير ثابت و غالبي که از جامعه ايران در فيلمهاي سينمايي و برنامههاي شبکههاي تلويزيوني و ماهوارهاي به نمايش در ميآيد، در بزرگراهها و آپارتمانها و کافيشاپها و محلههاي مدرن و مرفه نشين تهران منحصر است. اما در جشنواره «عمار» براي نخستين بار مردمي از روستاها و عشاير و کورهپزخانهها و محلههاي کوخنشينان ترسيم شد؛ فيلمهايي به نمايش درآمد که بازتابدهنده و نمايشگر واقعياتي کمتر ديده شده از متن جامعهي ايران هستند. متني که به اشتباه و به مرور زمان به عنوان «پيرامون» معرفي شده است. اما فيلمهاي جشنوارهي «عمار» را بايد مجاهدت براي گريز از مرکز و درخشاندن پيرامون دانست. فيلمهايي که هر يک تلنگري بر اذهان خوابآلود و غافل از حقايق و وقايع است. اتفاقي که در دوره دوم اين جشنواره گسترش يافت و محدودهي مبارزه رسانهاي را از مرزها هم فراتر برده و جهاني کرد.
يکي از شاخصههاي قابل تأمل فيلمهاي به نمايش درآمده در اين جشنواره، انصاف و متانت فوق العادهي آنهاست. برعکس فيلمهايي که توسط شبه روشنفکرها ساخته شده و مملو از عصبانيت، عقده، کينه و سانسور اکثريت جامعه هستند، در آثار مستندسازان اين جشنواره، اصل «بي طرفي» و انصاف، بيشتر رعايت شده است. شما در فيلم هاي اين جشنواره مي توانيد حتي نظرات مخالفان نظام را نيز ببينيد.
شاخصه ديگري که مي توان آن را يک پديده در عرصه فرهنگي کشور دانست، تجلي مکتب رسانه روستايي است. «عمار» اولين جشنواره اي است که علاوه بر تهران در شهرستان ها و حتي در روستاهاي دور افتاده کشور نيز برگزار شد. علاوه بر اين، غالب آثار اين جشنواره، بازتاب دهنده رنج ها، مطالبات و ديدگاه هاي روستائيان بودند. يکي از شاخصه هاي جشنواره فيلم عمار که در ساير جشنواره هاي سينمايي کشور کمتر ديده ميشود، فضاي باز و قابليت بالاي آن در فرصت دادن به شکوفايي استعدادهاي متعهد است. بدون شک در سرتاسر کشور ما جوانان خوش قريحه اي هستند که حرف هايي تازه و مترقي دارند. اما بايد زمينه براي بروز آن ها فراهم شود که اگر اين گونه شود، عرصه سينماي کشورمان متحول خواهد شد. همنوا شدن تخصص و تعهد در سينماي ايران مي تواند بيشتر مشکلات موجود در اين عرصه را از بين ببرد و اين کاري است که جشنواره فيلم عمار به تنهايي بار آن را بر دوش مي کشد. «عمار» ميتواند و بايد از قالب يک جشنواره که در يک محدودهي زماني خاص برگزار ميشود، فراتر رفته و تبديل به يک جريان شود. جرياني که هدفش تغيير وضع موجود سينماي ايران و بر هم زدن ساختارهاي فرسوده و فاسدي است که نتيجهاش برگزاري جشنوارههاي خنثي و بي خاصيت و توليد و اکران دهها فيلم سخيف يا جشنوارهاي است و در اين ميان سينماي نابي که بازنماي آرمانهاي شريف و رهايي بخش انقلاب باشد، مهجور و رقيق مانده است. جرياني که معادلات ابتر و منجمد جاري در فرآيندهاي هنرهفتم را در هم شکند و طرحي نو را در سينماي حرفهاي ايران دراندازد. جرياني که حياتش در گرو مبارزه با مناسبات سرمايهمحور و پولسالار است.
عماريهاي سينماي ايران بايد در پي شکستن قالب و کليشهي حاکميت دوگانهي سينماي شبهروشنفکري – سينماي تجارتي باشند. دوگانهي کاذبي که در واقع يک روح است در دو کالبد. يک هدف با دو مسير به ظاهر متفاوت! و سينماي ايران تنها زماني ميتواند مردمي و خروشان و انقلابي شود که عماريها وارد عرصه شوند و استبداد دوگانهي سينماي تجارتي – سينماي شبهروشنفکري را سرنگون کند!
اما «عمار» بدون مانيفست و خط مشي نميتواند به مسير خودش ادامه دهد؛ نقشهي راه و چشم انداز ميخواهد. بهترين مبنا و اساس براي حرکت اين جشنواره به سمت يک جريان پويا و قدرتمند، سيرهي سيد شهيدان اهل قلم است. سيرهاي که هم در آثار –نوشتاري و ديداري- شهيد آويني پديدار شده است و هم در زندگي و سلوک آن هنرمند بزرگ. اما چه شاخصههايي در اين همنوايي زيستي – هنري بيشتر نمود دارد؟
مستقل بودن و پرهيز از سفارشيسازيهاي آب و ناندار، خطشکني و گريز از محافظهکاري در نقد مصائب و چالشهاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي، حضور دائم در ميان عموم مردم و سنگ صبور جامعه بودن، اتکا به خلاقيت و توانايي خويش و عدم توقع از حمايتهاي دولتي، ارتباط نزديک با منابع و متون فرهنگي بومي و برخورداري از نگاه منتقدانه نسبت به نظريهها و ديدگاههاي وارداتي، واقعگرايي به جاي سياهنمايي و عدم شيفتگي به جوايز جشنوارههاي داخلي و خارجي ازجملهي اين شاخصهها هستند.
انتهاي پيام/
|
|
|
|